آیتالله محمد یزدی در مصاحبه با تاریخ شفاهی از چگونگی آشنایی خود با آیتالله هاشمیرفسنجانی از سال ٤٢ تا اختلافاتشان بر سر مسائل فقهی و مدیریتی کشور سخن گفته است.
آیتالله یزدی در قسمتی ازاین مصاحبه میگوید: بيپرده بايد بگويم. من با ايشان بحث طلبگي خيلي كردهام، در دو دوره رييس مجلس بود و من نايبرييس و عضو هياترييسه بودم و بخشي از ادارات مجلس و به خصوص اداره قوانين به عهده ما بود. من رييس كميسيون قضايي بودم كه جنبه حقوقي دارد. طبعا هفتهاي يك جلسه هيات رييسه داشتيم. مسائلي پيش ميآمد كه به مباني آخوندي و طلبگي و آخوندي و شرعي ميرسيد. مكرر با هم بحث ميكرديم و به نقطههايي ميرسيد كه به ايشان ميگفتم اين ديگر بحث روشنفكري است و بحث اجتهاد نيست. اجتهاد مباني خاصي دارد و بايد از طريق اجتهادي بحث شود. شما از طريق روشنفكري بحث ميكنيد و من اينها را قبول ندارم. با هم بحث ميكرديم و او هم قبول ميكرد. براي من احترام قايل بود. من هم براي ايشان احترام قايل بودم. ميگفتم حرفت درست است اما اين ديگر روشنفكري است. در اجتهاد با روشنفكري نميشود جلو رفت. مثلا چرا نماز صبح دو ركعت است. چرا نماز مغرب سه ركعت است كه چرا بردار نيست. اينها از تعبديات است. اينكه مباحث زمان و مكان و توجهات و آثار ديگر بخواهد بحث شود ميتواند باشد اما ديگر فقهي نيست.
آقاي هاشمي يك شخصيت علمي داراي اجتهاد متناسب در حوزه علميه نبود
ملا شدن در قم و حوزه علميه به اين صورت است كه يك وقت ماهي را در جويي نگاه ميكنيد و يك وقت آن را در دريا نگاه ميكنيد. در دريا آن ماهي قابل توجه نيست. اگر در يك نهري نگاه كنيد ماهي بزرگي خواهد بود. آقاي هاشمي را اگر نسبت به حوزههاي علميه نگاه كنيد يك شخصيت علمي داراي اجتهاد متناسب در حوزه علميه نبود و در آن سطح هم نبودند. اما اين طور نبود كه آخوند بيسوادي باشد مثل بعضي آخوندهايي كه درس مختصري در حوزهاي خوانده باشد. او مبنايي دستش بود. مباني علمي دستش بود و با مباني آشنا بود و كار كرده بود اما در حدي كه يك مجتهد صاحب فتوا و صاحبنظر فتوايي و فقهي باشد من ايشان را در آن حد نميديدم. مكرر با او بحث ميكرديم و ايشان كاملا بحثهاي طلبگي ميكردند و وارد بودند به خصوص در مباحث حقوقي كه بحث ميكرديم مسائل دستش بود اما نميتوانم بگويم در درجه اجتهاد بودند. لذا ايشان در كار قرآني كه انجام ميدادند، ديدهام و نسخههايي را خودشان برايم فرستادهاند. او بسيار خوشفكر و دقيق و زيرك است. برداشتهايي كه از آيات شريفه كرده است و البته دوستان قم هم زحمت كشيدهاند و تنظيم كردهاند. از نظر برداشتهايي از آيات و روايات و مباني خاص خودش را داشت. او امتيازات فكري و علمي و روحي داشت.
هاشمی تفسير قرآني ننوشت
ايشان تفسير ننوشتند. ايشان از نظر بحثهاي موضوعي و در عنواني كه چاپ شده برخي برداشتهاي موضوعي است. ايشان از فرصت زندان استفاده كردند. يكي يكي آيات را نگاه ميكرد كه از اين آيه چند چيز ميشود استفاده كرد. اين چند برداشت عالمانه است. نه اينكه تفسير كرده باشند. ميگويد از اين آيه اين چند چيز را ميشود استفاده كرد.
برداشتهاي مرحوم هاشمي در اين مجموعه قرآني ربطي به رسوبات غربي ندارد. خود آيات را نگاه ميكند و با اطلاعات علمي روايي و با شرايط زمان و مكاني ميگويد اين نكته را از اين آيه ميتوان استفاده كرد. شايد منظور ايشان اين بود كه بعد بتوانند تفسيري تهيه كنند. به عنوان يادداشتهاي مقدماتي و فيشبرداريهايي كه معمول محققين بود. اين برداشتها حوزوي، آخوندي و طلبگي بود. در بحثهاي قرآني خيلي به تفاسير ما و نظرات علامه نزديك است و برخي هم اصلا در تفاسير ديگران وجود ندارد.
برای سید حسن خمینی وصایای پدرش را بازگو کردم؛ منقلب شد و گفت چرا زودتر نگفتید؟
يك زماني با آقاي حسن خميني در يك ملاقات صددرصد خصوصي اينجا دعوتش كردم. متاسفانه خود ايشان يا دوستانش از خصوصي بودن آن را در آوردند. چيزهايي به او گفتم و بخشي از وصيت پدرشان را برايش نقل كردم كه سخت منقلب شد. البته بعد گفته بود كه گريه كرده است اما اين طور نبود و گريه نكرد. اما منقلب و ناراحت شد. گفت چرا اين حرفها را زودتر براي من نگفتيد؟ گفتم من كه نميتوانستم در جلساتي كه شما داريد بيايم؛ با آن وضعيتي كه جلساتتان دارد.